فکر میکنید تمام انیمههای مهم را میشناسید؟ شاید تأثیرگذارترینها از چشماتون دور مونده باشند!
وقتی صحبت از بهترین انیمهها میشود، نامهایی مثل ناروتو، وانپیس یا دراگونبال به ذهن میرسند. شکی نیست که این آثار فوقالعادهاند و میلیونها طرفدار دارند. اما جالب است بدانید برخی از مهمترین انیمههای تاریخ، لزوماً پربینندهترینها نبودهاند.
انیمههایی وجود دارند که شاید نامشان را نشنیده باشید، یا حتی اگر دیدهاید، از عمق تأثیرشان بر تاریخ انیمه بیخبرید. اینها همان آثاری هستند که بیصدا، قواعد بازی را تغییر دادند. سبکهای جدیدی خلق کردند و تکنیکهایی را معرفی کردند که امروزه به وفور مورد استفاده قرار میگیرند. در ادامه به معرفی این پیشگامان پنهان دنیای انیمه میپردازیم.
دوران آغازین: جرقههای اولیه
1. آسترو بوی (astro boy)(۱۹۶۳): اولین قهرمان واقعی انیمه

سال ۱۹۶۳ را تصور کنید؛ برای اولین بار یک ربات کوچک را در تلویزیون میبینید که مانند انسانها احساس دارد! آسترو بوی (鉄腕アトム) نام اون اثر هستش.
اسامو تزوکا، که بعدها “خدای مانگا” نام گرفت، خالق این انیمه بود. داستان ساده بود: یک پزشک غمگین که پسرش را از دست داده، رباتی شبیه فرزندش میسازد. اما ماجرا اینجا پیچیده میشود.
چرا آسترو بوی تا این حد اهمیت دارد؟ تا پیش از آن، کسی فکر نمیکرد انیمیشن بتواند درباره مسائل جدی صحبت کند. آسترو بوی با طرح داستانهایی درباره هوش مصنوعی، تبعیض، جنگ و حتی مرگ، آن هم در قالب یک ربات کوچک، این دیدگاه را تغییر داد. این انیمه بذری بود که بعدها آثاری بزرگ مانند گوست این شل، آکیرا و حتی اونگلیون از آن رشد کردند.
2. گاندام (Gundam)(۱۹۷۹): وقتی رباتها واقعی پا به میدون گذاشتند

گاندام نمونه بارز انیمهای است که سبکی کاملاً جدید را پایه گذاشت!
پیش از گاندام، انیمههای رباتی معمولاً درباره پسربچهای شجاع بودند که با رباتش به جنگ پلیدیها میرفت. ساده و بیآلایش. اما یوشیوکی تومینو آمد و گفت: “اگر این رباتها واقعی بودند، چطور؟”
در دنیای گاندام، موبایل سوتها (رباتهای جنگی) شبیه تانک و هواپیما هستند. خلبانهایشان هم سربازان عادیاند، نه ابرقهرمان. آمورو ری، قهرمان داستان، پسری معمولی است که به طور اتفاقی وارد کابین گاندام میشود و باید جنگیدن را بیاموزد.
نتیجه؟ به جای داستانهای ساده خیر و شر، روایتهایی پیچیده درباره جنگ، سیاست و انگیزههای انسانی برای نزاعها شکل گرفت. امروزه بیشتر انیمههای مکا (رباتی) از این سبک پیروی میکنند.
2. رز ورسای (The Rose of Versailles)(۱۹۷۹): انقلاب در دنیای انیمههای دخترانه

تصور کنید یه انیمه دخترانه درباره انقلاب فرانسه و سیاست باشه! عجیب به نظر میرسه، اما رز ورسای (ベルサイユのばら) دقیقاً همین کار را کرد.
اسکار، شخصیت اصلی، دختری است که مانند پسران بزرگ شده تا بتواند فرماندهی گارد ملکه را بر عهده بگیرد. اما این انیمه صرفاً به عشق و احساسات نمیپردازد؛ درباره قدرت، انقلاب، عدالت و کارکرد جامعه صحبت میکند.
اهمیت آن چیست؟ تا آن زمان، انیمههای شوجو (مخصوص دختران) فقط عاشقانه بودند. رز ورسای نشان داد که دختران نیز به داستانهای پیچیده و جدی علاقهمندند. بسیاری از انیمههای دخترانه امروزی، این موضوع را مدیون آن هستند.
4. اوروسی یاتسورا (urusei yatsura)(۱۹۸۱): کمدیای که همه چیز رو عوض کرد

تصور کنید یک انیمه کمدی ببینید که هم شما را میخنداند، هم به زندگی و روابط انسانی میاندیشد و هم به آثار دیگر انیمه کنایه میزند! اوروسی یاتسورا همین بود.
آتارو پسری دبیرستانی است که مدام به دنبال دختران دیگر است. لوم نیز دختری فضایی است که آتارو را همسر خود میداند! آشنا به نظر میرسه؟ بسیاری از انیمههای امروزی این ترکیب را دارند.
لوم اولین “تسوندره” تاریخ است! همان تیپ دختری که ظاهراً عصبانی است اما در واقع عاشق. امروزه صدها شخصیت از این نوع در انیمهها وجود دارند.
اما نکته اصلی این است که اوروسی یاتسورا اولین انیمهای بود که خود را به شوخی میگرفت! گاهی شخصیتها به مخاطب نگاه میکردند و میگفتند: “ما میدانیم این فقط یک انیمه است!” این رویکرد امروزه بسیار رایج است.
دوران طلایی: مرزهای جدید
5. آکیرا (Akira)(۱۹۸۸): انیمهای که دنیا را شگفتزده کرد

اکنون به یکی از مهمترین انیمههای تاریخ میرسیم: آکیرا!
سال ۱۹۸۸ را تصور کنید و انیمهای میبینید که کیفیت بصری آن باورنکردنی است، گویی یک فیلم هالیوودی است! هر حرکت کوچک آنقدر روان و طبیعی است که انگار در دنیای واقعی اتفاق میافتد.
کاتسوهیرو اوتومو و تیمش کاری کردند که هیچکس فکرش را نمیکرد ممکن باشد. برای هر ثانیه از فیلم، ۲۴ نقاشی جداگانه کشیدند! بیش از ۱۶۰ هزار نقاشی دستی! حتی برای چراغهای کوچک پشت پنجرهها هم رنگهای جداگانه استفاده شد.
چرا آکیرا یک انقلاب بود؟ چون نشان داد انیمیشن میتواند هم زیبا باشد، هم جدی و هم بزرگسالان را تحت تأثیر قرار دهد. پیش از آکیرا، غرب تصور میکرد انیمه فقط برای کودکان است. آکیرا این باور را کاملاً تغییر داد.
حتی سازندگان فیلمهای مشهوری مانند ماتریکس نیز از آکیرا الهام گرفتند! امروزه هرگاه انیمهای با کیفیت بصری فوقالعاده میبینید، بخشی از تأثیر آکیرا در آن نهفته است.
6. نئون جنسیس اونگلیون (Neon Genesis Evangelion)(۱۹۹۵): انیمهای که مرزها را شکست

اگر فکر میکنید انیمههای کلاسیک همیشه ساده و سرگرمکننده بودند، هنوز اونگلیون را ندیدهاید! این انیمه تجربهای کاملاً متفاوت است.
شینجی ایکاری، شخصیت اصلی، اصلاً شبیه قهرمانان معمولی نیست. او پسری افسرده است که از خودش متنفر است و نمیخواهد سوار ربات غولپیکر شود و با هیولاها بجنگد. عجیب است، مگر نه؟
هیدآکی آنو، کارگردان اونگلیون، جرئت کرد و گفت: “چرا قهرمانها باید همیشه شجاع و قوی باشند؟ انسانهای واقعی اینطور نیستند!”
نتیجه؟ برای اولین بار در یک انیمه مکا، بیشتر از ربات و اکشن، به روحیات و احساسات شخصیتها پرداخته شد. اونگلیون ثابت کرد که انیمه میتواند مانند فیلمهای پیچیده روانشناختی باشد.
قسمتهای پایانی اونگلیون آنقدر عجیب و فلسفیاند که تا به امروز طرفداران درباره معنای آنها بحث میکنند! این نشاندهنده یک اثر هنری واقعی است.
7. گوست این شل (ghost in shell)(۱۹۹۵): آیندهای که واقعی شد

گوست این شل انیمهای درباره آیندهای است که امروزه چندان دور به نظر نمیرسد! موتوکو کوسانگی، شخصیت اصلی، یک پلیس سایبورگ است که نیمی از بدنش رباتیک و نیمی دیگر انسانی است.
اما این انیمه فقط درباره اکشن و تیراندازی نیست. سوالات عمیقی مطرح میکند: اگر بیشتر بدن شما مصنوعی باشد، هنوز انسان محسوب میشوید؟ تفاوت روح و مغز چیست؟ اگر خاطراتتان دستکاری شده باشد، هنوز خودتان هستید؟
چرا گوست این شل مهم است؟ چون اولین انیمهای بود که ژانر سایبرپانک را به شکلی فلسفی بررسی کرد. پیش از آن، بیشتر داستانهای سایبرپانک فقط شامل خشونت و تکنولوژی بودند. گوست این شل نشان داد که این ژانر میتواند درباره مسائل عمیق انسانی صحبت کند.
سازندگان ماتریکس گفتند که وقتی میخواستند فیلمشان را به تهیهکنندگان توضیح دهند، فقط گوست این شل را به آنها نشان دادند و گفتند: “چنین چیزی میخواهیم!” تأثیر آن بر هالیوود آنقدر زیاد بود که جیمز کامرون (کارگردان آواتار) آن را “شاهکار علمی-تخیلی” نامید.
سریال اکسپریمنتهای لین (۱۹۹۸): انیمهای که آینده را پیشبینی کرد
اکنون به یکی از عجیبترین و پیشگویانهترین انیمههای تاریخ میرسیم: لین!
لین ایواکورا دختری نوجوان و گوشهگیر است که کمکم در دنیای اینترنت (که در آن “Wired” نامیده میشود) غرق میشود. رفتهرفته مرز بین زندگی واقعی و زندگی آنلاین او محو میشود. آشنا به نظر میرسد؟
این انیمه سال ۱۹۹۸ ساخته شده است! زمانی که هنوز فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و هیچکدام از شبکههای اجتماعی وجود نداشتند. اما لین دقیقاً همان مشکلاتی را که امروز همه ما با آنها روبرو هستیم، پیشبینی کرد!
چرا لین فوقالعاده است؟ چون ۲۰ سال قبل از همه دریافت که اینترنت چگونه زندگی ما را تغییر میدهد. امروزه که همه ما بخشی از زندگیمان را در فضای مجازی میگذرانیم، لین شبیه یک پیشگویی عمل میکند.
این انیمه آنقدر پیچیده و فلسفی است که حتی امروزه هم به راحتی قابل درک نیست. اما همین باعث شده که طرفداران خاصی پیدا کند که هنوز درباره معنای آن بحث میکنند.
دوران جدید: تحولات بزرگ
پدیده ایسکای: وقتی همه به دنیای دیگر رفتند!
اکنون به یکی از جدیدترین و تأثیرگذارترین پدیدههای دنیای انیمه میرسیم: ایسکای!
ایسکای واژهای ژاپنی به معنای “دنیای دیگر” است. اما در انیمه به داستانهایی اطلاق میشود که شخصیت اصلی از دنیای ما به دنیای دیگری (معمولاً فانتزی) منتقل میشود.
چگونه آغاز شد؟ اگرچه ریشههای آن قدیمیتر است، اما سورد آرت آنلاین در سال ۲۰۱۲ این ژانر را به قدری محبوب کرد که پس از آن سیل عظیمی از آثار ایسکای به راه افتاد!
امروزه اگر نگاهی به فهرست انیمههای جدید بیندازید، حداقل ۳-۴ عنوان ایسکای خواهید یافت. چرا؟ چون این ژانر به مخاطبان اجازه میدهد خود را جای شخصیت اصلی بگذارند و تصور کنند که آنها هم میتوانند از زندگی عادی فرار کرده و در دنیای دیگری قهرمان شوند.
تأثیر ایسکای چیست؟ کل ساختار صنعت انیمه را تغییر داده است! امروزه بسیاری از انیمهها ابتدا به شکل وبناول (کتاب آنلاین) منتشر میشوند، و اگر محبوب شدند، انیمه آنها ساخته میشود. این یک تحول بزرگ در نحوه تولید محتواست.
نتیجهگیری: چرا این انیمهها مهمتر از محبوبیتشان هستند؟
بسیاری از این انیمهها در زمان انتشار اولیه، اصلاً محبوب نبودند! گاندام نزدیک بود کنسل شود. آکیرا ضرر کرد. گوست این شل شکست تجاری بود. اونگلیون مردم را گیج کرد.
اما امروزه همه آنها را آثار کلاسیک میدانیم. چرا؟ چون چیزی فراتر از سرگرمی ارائه دادند. آنها نوآوری کردند. راههای جدیدی برای داستانگویی، انیمیشنسازی و اندیشیدن به مفاهیم پیدا کردند.
این انیمهها مانند بذرهای کوچکی بودند که کاشته شدند و بعدها به درختان بزرگی تبدیل شدند. امروزه وقتی انیمهای تماشا میکنیم، نتیجهای از همین تأثیرات پنهان را میبینیم.
پس دفعه بعد که انیمهای دیدید و از آن لذت بردید، به یاد بیاورید که چه کسانی این مسیر را هموار کردند. شاید آن انیمه بدون این پیشگامان اصلاً وجود نداشت!